تبیان، دستیار زندگی
امام بارها دركنار تلویزیون كه صحنه هاى دلخراش محرومیت نشان داده مى شد گریه كرده اند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چه کسانی مرجع می شوند3
مرجعیت

امام بارها دركنار تلويزيون كه صحنه هاى دلخراش محروميت نشان داده مى شد گريه كرده اند

قسمت اول و دوم را اینجا ببینید

عشق و علاقه به مردم

از ويژگيهاى ديگرى كه شايسته مقام مرجعيّت است حبّ الناس و علاقه به بندگان خداوند است. علاقه اى كه همواره برهمه رفتار و گفتار و تحقيق و استنباط پرتو افكن باشد; زيرا بندگان خدا معبر قرب الهى و رضاى خداوندى هستند. علاقه به مردم و سوز بندگان الهى را داشتن جلوه اى از عشق به خداوند است و راهى براى رسيدن به حق جز از طريق خدمت به بندگان نيست.

بسيار فرق است ميان مجتهدى كه بيگانه و بى توجه به مردم و وضع و حال آنان فقط به تحقيق خود مى پردازد و در چهار چوب قواعد سير مى كند با مجتهدى كه از اول با توجه كامل به واقعيات زندگى و وضع مردم پا پيش مى گذارد. به گونه اى تحقيق و استنباط مى كند كه به كار خلق خدا بيايد و امكان عمل و گسترش احكامِ شريعت را بيابد. با تعبد كامل به حكم الهى و حفظ همه ضوابط اجتهادى به خاطر عشق و كششى كه به بندگان خدا دارد همواره نياز و شرايط آنان را در نظر دارد و با دلسوزى و فروتنى با همه اقشار برخورد مى كند. خود را شريك و همدرد مردم مى داند و با همه توانايى خود براى گره گشايى و بهبود زندگيِ آنها تلاش مى نمايد. خوشبختانه در ميان مراجعِ بزرگوار گذشته اين صفت شايسته جلوه اى تام دارد و در پرتو مردم دوستى و مردمى بودن آنان نمونه هاى شوق انگيزى يافت مى شود:

(مرحوم كاشف الغطاء آن قدر به مستمندان رسيدگى مى كرد و در رفع مشكلات آنان فعّال و از خود گذشته بود كه در بيشتر سالها ديده مى شد كه هرچه داشت انفاق كرده و وقتى دستش از همه جا كوتاه مى گشت خانه مسكونى خويش را رهن مى گذاشت و پولش را به فقرا مى بخشيد).24

اين فروتنى وسوز مردم دوستى باعثِ نفوذِ مراجع در قلب مردم شده بود تا جايى كه مردم با اطمينان به فتواى آنان عمل مى كردند و آماده بودند كه با جان و مال از مرجع تقليد خود پيروى كنند.

راجع به مرحوم سيد شرف الدين نوشته اند:

(خانه سيد شرف الدين سايه مهر را بر سرِ همگان گستردانيده بود. گرفتاران كار گشوده از خانه بيرون مى رفتند. مرجعى بود كه به هنگام پديد آمدن نيازها و حوادث مردم در كنار او پناه مى جستند تا به دست او ناملايمات را بر طرف سازند و دردها و فشارهاى زندگى را آسان كنند. مرجع حاجات بود و به مشكلات دينى و دنيايى مردم پاسخ مى داد.)25

مراجع تقليد از آبرو و نفوذى كه در جامعه داشته اند در راه خدمت به مردم استفاده مى كرده اند و گاهى نگران بوده اند آيا به نحو احسن بهره برده اند يا خير؟

مرحوم آية اللّه شيخ زين العابدين مازندرانى پيوسته قرض مى كرد و به مردم كمك مى كرد. روزى كه مرحوم ميرزاى شيرازى در هنگام عيادت به او دلدارى مى داد در پاسخ ميرزا گفت:

(من هيچ گونه نگرانى از موت ندارم وليكن نگرانى من از اين است كه بنا به عقيده ما اماميّه وقتى مى ميريم روحِ ما را به امام عصر(ع) عرضه مى كنند اگر امام سؤال بفرمايند: زين العابدين! ما به تو بيش از اين اعتبار و آبرو داده بوديم تا بتوانى قرض كنى و به فقرا بدهى چرا نكردى؟ من چه جوابى به آن حضرت مى توانم بدهم).26

علاقه و محبت مرجعيت شيعه به مردم منحصر به امور مادى و گرفتاريهاى شخصيِ آنان نمى شد بلكه در حوادث سياسى و گرفتاريهاى اجتماعى نيز همراه و همگامِ بندگان خداوند بودند وخود را شريك دشواريهاى آنان مى شمردند. مرحوم آخوند خراسانى در قضيّه كمبود نان و ديگر نيازهاى زندگى مردمان بسيار تلاش مى كرد و از اين كه گاهى نمى توانست نياز نيازمندان را برآورده كند اظهار شرمندگى مى كرد. در قضيّه گرفتاريهاى

سياسى و اجتماعيِ مردم تبريز و ديگر مناطق بيش از حد طاقت تلاش كرد و در اين راه براى رفع مشكلات مردم گرفتاريهاى زيادى را تحمل كرد.27

امام خمينى نيز مرجع تقليدى بودكه براى مردم و پابرهنگان عمرى آرام نگرفت وبراى احقاق حقوق مستضعفان خطرهاى فراوانى كرد و مبارزات سنگينى را در جبهه هاى گوناگون پشت سر گذاشت.

در يك جبهه مبارزات طولانى را با مستكبرين و طواغيت پى گرفت و در جبهه اى ديگر بامرفهان بى درد زراندوزان سودجو و زالو صفتان سنگ دل و حتى متحجرين ناآگاه كه به گونه اى عامل بقاى ستم بودند درگير شد.

همواره نگران ضعيفان بود وخود را مديون آنان مى دانست و همه چيز و همه كس را براى خدمت به ايشان مى خواست و مى خواند.

(امام بارها دركنار تلويزيون كه صحنه هاى دلخراش محروميت نشان داده مى شد گريه كرده اند).28

فروتنى جلوه اى از عشق به مردم

هنگامى كه مرجعِ تقليد از روحيّه مهر و محبت به مردم برخوردار باشد به طور طبيعى درپرتو اين علاقه مندى به ديگران بال فروتنى را براى همه اعم از عالمانِ دين محصلان حوزه وساير اقشار مى گستراند. مراجعِ بزرگوار گذشته در اين بعدنيز جلوه هاى ستودنى داشتند و خاطرات نيكى از خود به جاى گذاشته اند. به همه اقشار مردم بويژه طلاب و محصلان علوم دينى با ديده احترام مى نگريستند و تواضع داشتند. درباره مرحوم وحيدبهبهانى نگاشته اند.

(براى ترغيب فضلا و طلاب (شرح لمعه) درس مى داد).29

مرحوم شيخ انصارى در ضمن اين كه بزرگترين محفل درس خارج را داشت براى يكى از سادات درسِ مقدمات مى گفت.30

مقدس اردبيلى نوشته هاى خود را (در شرح ارشاد علامه) به شاگردانش مى داد تا عبارتهاى غير فصيح آن را اصلاح كنند.31

مراجع تقليد هميشه تاريخ مانند توده مردم زندگى كردند. از رفاه و لذتهاى زندگى دست كشيدند و بامراقبت جدى نگذاشتند و ضع زندگى شان از مردم عادى بهتر باشد. باحوصله و مهربانى به درد دل مردم گوش فرا مى دادند و بافروتنى تا جايى كه ممكن بود در گشايش كار آنان مى كوشيدند. گاهى به جهت علاقه اى كه به مردم داشتند و متواضعانه در غم و اندوه آنان شركت مى جستند براى برآوردن نياز آنان كارهايى به ظاهر دون شأنِ مرجعيت انجام مى دادند. مانند پدرى مهربان و پرعاطفه توجه جدى به ديگران داشتند. از تشويق و ترغيب صاحبان فضل گرفته تا رسيدگى به امورمعمولى زندگى نيازمندان دريغ نمى كردند. درباره مرحوم ميرزاى شيرازى نوشته اند كه گذشته از برخوردهاى مشفقانه و فروتنانه اى كه بامردم داشت:

(هنگامى كه چشمه كوچكى از مقامات معنوى را در يكى از اصحابش مى ديد بسيار او را محترم مى داشت و تكريم و تعظيم مى نمود...)32

آرى آنچه از مقتدا و الگوى دينى انتظار مى رود چيزى جز همين نيست كه بال تواضع و محبّت را فرو نهد و چون شاخه روحش از كمالات انباشته است از بلندى روى به پايين آورد و بى پيرايه گام برخاك نهد. درباره آخوند خراسانى نوشته اند:

(بسيار متواضع بود بويژه با اهل علم با كوچكترين طلبه در سلام پيشى مى گرفت. و در مجالس براى ورود آنها به پاى مى ايستاد اهل علم را بسيار تجليل مى كرد).3