تبیان، دستیار زندگی
شاید روزگاری مسئله جدایی زوجین از یکدیگر به دلیل کم بودن میزان آن اینقدرها هم به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح نبود و دغدغه ای برای آن به شکل امروزی وجود نداشت اما طی چند سال اخیر نه تنها سن ازدواج در کشور رو به افزایش است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهری رفعتی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شما هم دچار "طلاق عاطفی" شده‌اید؟!

شاید روزگاری مسئله جدایی زوجین از یکدیگر به دلیل کم بودن میزان آن اینقدرها هم به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح نبود و دغدغه ای برای آن به شکل امروزی وجود نداشت اما طی چند سال اخیر نه تنها سن ازدواج در کشور رو به افزایش است.

مهری رفعتی -بخش اجتماعی تبیان
شما هم دچار طلاق عاطفی شده‌اید؟!

شاید روزگاری مسئله جدایی زوجین از یکدیگر به دلیل کم بودن میزان آن اینقدرها هم به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح نبود و دغدغه ای برای آن به شکل امروزی وجود نداشت اما طی چند سال اخیر نه تنها سن ازدواج در کشور رو به افزایش است که خود این مسئله هم از دیدگاه فعالین حوزه اجتماعی می تواند خطر آفرین باشد حالا افزایش طلاق زوج ها هم به عنوان چالشی جدید فکر و ذهن جامعه را به خود اختصاص داده و و تبدیل به دغدغه اساسی برای آن شده است.

اگرچه موضوع طلاق سن و سال نمی شناسد اما طی بررسی های اخیر بیشتر جدایی ها در همان چند سال اخیر زندگی رقم می خورد و این امر دارای ابعاد مختلفی است از مشکلات اقتصادی گرفته تا مسائل عاطفی و جنسی. آمارهای رو به افزایش طلاق ما را به این باور نزدیک می کند که می خواهیم در  مسیری گام برداریم که جدایی را بهترین راه ممکن بدانیم نه آخرین آن. طلاق در جامعه کنونی ما دارای نوع های مختلفی است و امروز می خواهیم در خصوص جدایی عاطفی (که به جرأت می توان گفت یکی از مهمترین دلایل طلاق است) و از عوامل آن صحبت کنیم که در ادامه مطلب خواهید خواند.

شکل گیری طلاق عاطفی؛ چراغ خاموش و به مروز زمان

طلاق زمانی شکل می گیرد که ناسازگاری زوجین افزایش می یابد بطوری که اگر زندگی ها ادامه یابد شاید منجر به بروز مشکلات جبران ناپذیری خواهد شد. اما طلاق عاطفی چیست؟ به تعبیر ساده می توان گفت نبود عشق در زندگی یعنی بین زن و شوهر از لحاظ عاطفی آنقدر فاصله می افتد که دیگر بود یا نبودشان در زندگی برای آنها فرق و اهمیتی ندارد. تعبیری دیگر از این نوع طلاق وجود دارد که کارشناسان حوزه اجتماعی می گویند وقتی رابطه بین همسران تا جایی در سراشیبی زوال حرکت و مشکلات آنها بزرگ می شود که حتی رابطه احساسی بین آنها از بین می رود به همین منظور از این نوع طلاق با عنوان طلاق خاموش یا طلاق عاطفی یاد می کنند.

این آموزش ها می تواند حتی از ابتدایی ترین دوران تحصیلات دختران و پسران برای آنها نهادینه شود و نگوییم که آموزش رفتار با همسر و جنس مخالف برای بچه ها بدآموزی دارد پس باید در سنین بزرگ سالی و قبل از آغاز زندگی مشترک چنین آموزش هایی را ببینند.

کمرنگ شدن احساس عشق در زندگی زناشویی ابتدا جاذبه بین طرفین را از بین می برد و در نهایت دیگر آنها به یکدیگر حس اعتمادی ندارند و به تعبیری زن و شوهر دارای امیال زیادی هستند که نتوانسته اند در زندگی مشترک با یکدیگر آنطور که قبل از ازدواج در ذهن داشتند برآورده کنند از این رو روزبه روز زندگیشان سردتر و دورتر از هم می شوند، دیگر عاطفه ای بین آنها وجود ندارد و حتی احساس نگرانی و دلتنگی نیز بینشان نیست تا جایی که به آخرین ایستگاه یعنی پایان دادن به زندگی بی روح خود و طلاق می رسند.

شایع ترین دلایل برای رسیدن به طلاق پنهان

شاید یکی از مهمترین دلایل رسیدن به جدایی پنهان که در نهایت از آن به عنوان طلاق عاطفی یاد می شود را می توان عدم آموزش صحیح زوجین قبل از شکل گیری ازدواج به منظور رعایت احترام متقابل و کنترل رفتارهای کلامی غیر کلامی دانست. اگر زن و شوهر پیش از ازدواج یاد بگیرند که چگونه باید با هم رفتار نمایند و در زندگی مشترک با یکدیگر خوش رفتاری و از بروز خشونت دوری کنند دیگر خلاء های عاطفی به وجود نمی آید و اختلاف نظرها جای خود را به محبت متقابل خواهد داد. البته طلاق عاطفی ابعاد دیگری هم دارد از جمله مشکلات اقتصادی، بیکاری و حتی دخالت مستقیم دیگران در زندگی زوجین (از پدر و مادر آنها گرفته تا سایر اقوام) که بخشی از مباحث اقتصادی و مرتفع نمودن اشتغال می تواند از مسئولیت های دولت در قبال شهروندان خود باشد اما در خصوص دخالت ها بی مورد به نظر می رسد که خود زوجین در آن مقصر هستند چرا که بهتر است مشکلات زندگی خود را به جای آنکه برای اطرافیان تعریف کنند  خودشان مدیریت و در نهایت مرتفع سازند.

چطور جلوی طلاق عاطفی را بگیریم؟

همانطور که پیش تر در مورد آن صحبت کردیم رسیدن به نقطه آخر و طلاق عاطفی زوجین می تواند ریشه در عدم شناخت آنها از یکدیگر در خصوص اینکه هریک دوست دارند با آنها چگونه رفتار شود؟ نیازهای عاطفیشان چیست و چطور مرتفع می گردد؟ و بسیاری از سؤال های دیگر که وجود دارد. مهمترین مسیر جلوگیری از فروپاشی زندگی زوجین که آسیب پذیری های گسترده ای را در زندگی برای آنها و حتی اطرافیانشان پدید می آورد بازگشت به بحث آموزش از ابتدای شروع زندگی هر فرد و توجه ویژه به آن است. این آموزش ها می تواند حتی از ابتدایی ترین دوران تحصیلات دختران و پسران برای آنها نهادینه شود و نگوییم که آموزش رفتار با همسر و جنس مخالف برای بچه ها بدآموزی دارد پس باید در سنین بزرگ سالی و قبل از آغاز زندگی مشترک چنین آموزش هایی را ببینند.

در روند آموزش و ایجاد شناخت باید دو نوع نیاز برای زوجین تعریف شده باشد. نیازهایی که مردان از زندگی مشترک دارند و می خواهند با آغاز فصل تازه ای از حیات خود بدان برسند و در مقابل نیازهای موجود در زنان باید مورد شناسایی قرار بگیرد. روانشناسان معتقدند که مردان برای تحسین بیشتر (بزرگ خانواده دانستن آنها)، پذیرش مسئولیت های بزرگتر، رسیدن به استقلال (مالی یا تصمیم گیری) حمایت های خانوادگی از آنها، برطرف نمودن خلاء های عاطفی و حتی جنسی بیشتر روی به ازدواج می آورند در حالی که جنس نیاز های زنان کمی لطیف تر است و بیشتر آنها به منظور حمایت های احساسی و عاطفی، مالی و تعهد خانوادگی و در نهایت روندی برای گفتگو و ابراز عشق و صداقت به ازدواج روی می آورند پس باید گفت رسیدن به بهترین شناخت اگرچه برای زوجین نیازمندصرف زمان زیادی است اما می تواند برای تداوم زندگی آنها بسیار مفید باشد و این امر زمانی تحقق می یابد که زن و مرد در زندگی به یکدیگر فرصت ابراز عقیده، عشق و محبت را بدهند و بدانند که جنس نیازهای هریک از طرفین در این آوردگاه اجتماعی با یکدیگر متفاوت است یعنی اگر مرد یا زن در زندگی مشترک خود فکر کنند که نیازهای همسرشان مانند نیازهای خودش است سخت در اشتباه اند و روند زندگی دیگر برای آنها به صورت مطلوب پیش نخواهد رفت.