تبیان، دستیار زندگی
توصیف هنر و بررسی خواستگاه هنر از نگاه علامه محمد تقی جعفری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هنر و دین از نگاه علامه جعفرى

هنر ودین از نگاه علامه جعفری

 تعریف كامل هنر (حدّ تامّ) مانند تعریف دیگر حقایق مخصوصا حقایق اسرارآمیز درون آدمى ـ مثل مغز و روح ـ یا محال است یا حدّاقل بسیار دشوار، لذا در این جا به توصیف هنر قناعت مى‏كنم.

هنر را متشكّل از سه قطب یا مرحله باید در نظر بگیریم:

قطب یكم
هنر ودین از نگاه علامه جعفری

ـ احساس خاصّى است كه معلول نبوغ یا اشتیاق خاصّ است.

هنر با نظر به این قطب یكى از حقایق درون آدمى است و از مقوله خیال و اعتبارات و توهّمات نیست.

مانند نبوغ و اكتشافات و اشتیاق به آن‏ها. و از جهت ارزش با قطع نظر از ارزش ذاتى خود این حقیقت، استعداد برخوردارى در ارزش‏هاى فعلى را دارا مى‏باشد.

قطب دوم

ـ كارگاه مغز و روان (و با یك نظر هویّت نفس آدمى) است كه هنگامى كه احساس و فعّالیت هنرى مانند چشمه سار زلال به جریان افتاد از مختصّات كارگاه مغز و روان به همراه كیفیّت پذیرفته و با مختصّات هویّت نفس آدمى توجیه گشته و آماده بروز در صفحه جامعه مى‏گردد.

سرنوشت موضوع هنرى از نظر مختصّات و كیفیّت و ارزش‏ها در این قطب تثبیت مى‏گردد.

مانند چشمه سارى زلال كه از منبعى پاكء به جریان مى‏افتد و در مسیر خود پیش از آنكه به پاى درختان و گل‏ها و زراعت‏ها برسد، یا با موّادى مخلوط مى‏گردد كه براى ریشه‏هاى درختان وگل‏ها و زراعت آسیب مى‏رساند و یا بر عكس با موادّى در مى‏آمیزد كه موجب تقویت آن ریشه‏ها مى‏گردد.

از همین جاست كه باید ریشه اصلى ارزش و ضدّ ارزش بودن انواع هنر را جست و جو كرد.

یعنى باید دید آب حیات بخش احساس هنرى از كدامین مغز حركت مى‏كند و با كدامین هویّت نفس آدمى توجیه مى‏شود. هنرهاى مبتذلى كه متأسفانه به عنوان هنر و به نام فرهنگ با ارزش‏هاى اصیل «حیات معقول» انسان‏ها به مبارزه و تخریب بر مى‏خیزد، از نوع اول است. یعنى احساس نبوغ به كار رفته در قطب دوم (مسیر فعّالیت و حركت) آلوده به كثافت‏ها و موادّ مضرّ مى‏گردد.

هنر ودین از نگاه علامه جعفری

و هنرهاى اصیل و سازنده بشرى كه نیز مى‏توان آن‏ها را از بهترین عوامل «حیات معقول» انسان‏ها معرّفى نمود، در همین قطب، (كارگاه مغز و روان و هویّت نفس آدمى) به فعلیّت مى‏رسند.

قطب سوم

عبارت است از وجود عینى هنر در جهان خارجى: در این قطب یا در این مرحله است كه هنر با مردم جامعه ارتباط برقرار مى‏كند.

اگر هدف از به وجود آوردن یك اثر هنرى، جریان دادن آن احساس والاى سازنده از قطب (یا مرحله دوم) و وارد كردن نتیجه آن احساس به قطب سوم (یامرحله سوم) برداشتن گامى مثبت در تقلیل دردها و ناگوارى‏هاى مردم و اصلاح و تنظیم و شكوفا ساختن زندگى آنان در «حیات معقول» (حیات طیّبه، حیات قابل استناد به خدا: و محیاى و مماتى للّه‏ رّب العالمین) باشد، نه تنها چنین هنرى دینى و اسلامى است، بلكه از یك مطلوبیت والایى برخوردار است كه در صورت جدّى بودن مطلوبیت آن، یكى از واجبات محسوب مى‏شود. این است قانون كلّى هنر از دیدگاه دین، البته براى تعیین مصادیق شایسته و ناشایسته هنر، مباحثى فراوان وجود دارد كه در رساله‏ها و كتب مربوطه مطرح مى‏گردد.

و اگر هدف‏گیرى هنر، تنها ارائه نبوغ هنرى و نمایش احساس عالى كه آن را به وجود آورده است، بوده باشد، در این صورت چنانچه آسیب و اخلالى به اخلاق مردم وارد نسازد و مردم را از بهره‏بردارى از دین محروم ننماید، بدون اشكال خواهد بود، مگر تنها از آن جهت كه هنرمند به جهت عشق به خودخواهى، دست به كار شده‏است و مانند چراغ نفتى، خود را در آتش زده و در صورت جالب بودن آن اثر پیرامون خود را موقّتا روشن ساخته است.

تقسیمى كه درباره «حقوق» وجود دارد (حقوق پیشرو و حقوق پیرو) در هنر نیز جریان دارد، یعنى

هنر نیز بر دو قسم است: هنر پیرو و هنر پیشرو. ارزش هنر پیش‏رو در این است كه نوابغ هنرى با مغز و روان و روح پاك نبوغ خود را در بهره‏بردارى از اصول عالى انسانى فعّال ساخته، و بدون توجّه به تمایلات بى اساس مردم، آنان را به كشف یك زندگى سالم روبه جاذبیت كمال اعلا و بهره‏بردارى از آن توجیه مى‏نماید.

منابع مقاله:مجله،هنر دینی،شماره 10


تنظیم برای تبیان:امید واضحی آشتیانی